loading...
تفریحی
شادروز بازدید : 232 یکشنبه 19 بهمن 1393 نظرات (0)

گفتگوی آزاده نامداری با روزبه نعمت اللهی درباره زندگی شخصی اش!

 


گفتگوی آزاده نامداری با روزبه نعمت اللهی درباره زندگی شخصی اش!

روزبه نعمت اللهی خواننده‌ای كه كم و بیش می‌شناختم‌اش، روزی زندگی‌اش برایم خاص شد كه عكس‌هایش را در صفحه شخصی‌اش میان برف و در دل طبیعت دیدم. متوجه شدم مدتی است در شهر زندگی نمی‌كند. چندبار درباره موضوعات مختلف با هم بحث كردیم اما در حقیقت اصلا هم عقیده نبودیم و این تفاوت زیاد مرا ترغیب كرد با او گفت‌وگو كنم تا همه كسانی كه روزبه نعمت‌اللهی را كم می‌شناسند، با ابعاد شخصیت او آشنا شوند.

او به نظر من به‌شدت مهربان و احساساتی است اما لجباز و یك دنده. دنیایش آنقدر بزرگ است كه هیچ چیز را مدت‌هاست برای خودش نمی‌خواهد. من هم مثل خیلی‌های دیگر نتوانستم او را راضی كنم كه به شهر بازگردد و كمی عادی‌تر زندگی كند. شاید برای این سرسختی باید به او تبریك گفت.

 

از کودکی چه خاطره‌ای دارید؟
در بچگی در مدرسه اگر معلم از من سوال می‌پرسید چند تا سوال بعدی را هم جواب می‌دادم تا به او ثابت كنم همه درس‌هایم را بلدم؛ حالا نمی‌توانم یك جا بمانم و خیلی بی‌قرار هستم. این مهم‌ترین دلیل برای همیشه كوچ‌كردن‌ام‌است.

 

یعنی شما در كودكی بیش‌فعال بودید؟
بله؛ پزشكان همیشه این را به من می‌گویند. در كودكی هم همین‌طور بودم و پدر و مادرم برای بزرگ كردن من خیلی سختی كشیده‌اند. همیشه یا بالای درخت بودم یا در حال شیطنت كردن. در خانه‌مان یك درخت بزرگ بود كه هر وقت كار اشتباهی می‌كردم، سریع بالای آن درخت می‌رفتم و دیگر كسی به من دسترسی نداشت.

 

كسانی كه بیش فعال هستند حساسیت‌های بیشتری نسبت به افراد عادی دارند، آیا مرور زمان تغییری در شما ایجاد كرده است؟
بله؛ متاسفانه یا خوشبختانه من خیلی به مسائل حساس هستم. هیچ چیزی در مرور زمان نتوانسته احساسات من را تغییر دهد. حتی رنج‌ها و سختی‌هایی و حتی خوشی‌هایی كه داشتم، نتوانستند من را قانع كنند تا احساساتم را تغییر بدهم. حتی این احساسات در خیلی مواقع به من آسیب رسانده‌ اما باز هم آن را تكرار می‌كنم به عنوان مثال اعتماد كردن به آدم‌ها را دوست دارم با اینكه از این موضوع خیلی ضربه خورده‌ام. همه را دوست دارم حتی كسانی كه شاید دشمنم باشند.

 

اینها كه می‌گویید كمی شبیه شعار است؛ قبول دارید؟
شما می‌توانید تمام اینها را از كسانی كه اطراف من زندگی می‌كنند، بپرسید. هر كسی كه به من بدی می‌كند راستش را بخواهید اصلا بلد نیستم كه با او برخورد كنم. حتی گاهی شاید دلم بخواهد انتقام بگیرم اما راهش را بلد نیستم.

 

از چند سالگی به بعد دیگر این احساسات تغییر نكرده‌اند؟
من از كودكی فكر می‌كردم خیلی آدم بزرگی هستم. فكر می‌كردم خیلی بیشتر از آنچه كه باید می‌فهمم. همیشه دوست داشتم مدیریت كنم به همین خاطر چند نفر را همیشه در اطراف خودم داشتم و آنها را رهبری می‌كردم. در مدرسه گروهی داشتم كه برای خودم یك امپراتوری درست كرده بودم.

 

برای خانواده‌تان فرزند خوبی بودید؟
نه چندان متاسفانه. در كودكی خیلی آنها را اذیت كردم و وقتی بزرگ شدم به خاطر اینكه تفكرات خیلی عجیبی داشتم آنها‌ را همیشه غافلگیر می‌كردم. بعضی وقت‌ها همه زندگی را جمع می‌كردم و در بیابان چادر می‌زدم.

 

چرا تا این حد متفاوت هستید؟ عمدی است یا غیر عمد این اتفاق افتاده است؟
واقعا دست خودم نیست. بارها سر همین مسائل با خانواده‌ام به بن بست رسیده‌ایم.

 

از زندگی‌تان چه می‌خواهید؟
من واقعا نمی‌دانم از زندگی چه می‌خواهم به این دلیل كه هنوز خودم را كامل نشناخته‌ام و با درون خودم درگیرم.

 

چند سال‌تان است؟
34 سال

 

فكر می‌كنید از چند سالگی در زندگی‌تان به ثبات رسیده‌اید؟
اصلا فكر می‌كنم هیچ‌وقت ثبات پیدا نكرده‌ام.

 

این نوع زندگی برای‌تان سخت نیست؟
نه حالم خوب است برای اینكه همیشه رها زندگی می‌كنم. اگر الان وسط یك غار زندگی كردن حالم خوب باشد، حتما این كار را انجام می‌دهم.

 

الان هم در بیرون شهر زندگی می‌كنید؟
بله؛ برای اینكه آنجا حالم بهتر است. البته گاهی دلم برای ترافیك شهر تنگ می‌شود. می‌آیم و در ترافیك شهر رانندگی می‌كنم. من برای اینكه خودم را پیدا كنم خیلی كارها كرده‌ام. به عنوان مثال پشت چراغ قرمز شیشه ماشین‌ها را تمیز كرده‌ام فقط برای اینكه غرور خودم را از بین ببرم.

 

این نوع زندگی كردن را از كسی الگو گرفته‌اید؛ مثلا از پدرتان؟
خیر؛ خانواده من اصلا كارهای مرا درك نمی‌كنند و دوست ندارند من با این روش زندگی كنم. مادرم همیشه نگران من است. پدرم هم فكر می‌كرد روزی از این قالب بیرون می‌آیم اما این اتفاق هرگز نیفتاد.

 

یعنی خیلی فرد قابل كنترلی نیستید؟
نه؛ اصلا نیستم. به همین خاطر هیچ‌وقت نتوانستم یك زندگی بر اساس استانداردهای جامعه داشته باشم.

 

تعریف شما از استاندارد چیست؟
استاندارد شاید یك كارمند ساده با روزهای معمولی باشد.

 

فرد مرتبی هستید؟
شاید در برنامه خورد و خوراكم مرتب باشم.

 

ساعت خواب‌تان چطور است؟
اصلا مرتب نیست، از به هم ریختگی زندگی همیشه فراری هستم اما تنوع را دوست دارم.

 

هیچ‌وقت حسرت زندگی یك آدم استاندارد را خورده‌اید؟
هیچ‌وقت به حال هیچ آدمی حسرت نخورده‌ام.

 

یعنی هرگز نگفته‌اید كه كاش دغدغه‌های كمتری داشتم؟
جایگاه خودم را با هیچ كس عوض نمی‌كنم حتی سختی‌هایی كه در زندگی داشتم. مشكلات من را محكم‌تر كرد. با تمام مشكلاتی كه داشتم هیچ‌وقت نگفتم كارهایی كه انجام داده‌ام، اشتباه بوده است.

 

بنابراین فرد مغروری هستید؟
بیشتر لجباز هستم و فكر می‌كنم كاری كه در آن قدم برمی‌دارم حتما نتیجه مثبتی خواهد داشت. حتی اگر بارها به زمین بخورم باز راهم را ادامه می‌دهم.

 

یعنی فكر می‌كنید هر كاری كه انجام بدهید درست است؟ یعنی اگر كسی بگوید راه‌تان اشتباه است به آن گوش می‌دهید؟
شاید گوش كنم اما در نهایت كاری كه خودم فكر می‌كنم درست است را انجام می‌دهم. مسائلی در زندگی هست كه برای من خیلی مهم است مثل انسانیت و در مقابل آن همه چیز اهمیت خودش را برای من از دست می‌دهد. بابت انسان بودن خیلی تاوان می‌دهم. قانون من در زندگی این است كه سالم زندگی كنم. شاید در گذشته اشتباهاتی كرده باشم یا به خیلی از آدم‌ها بدی كرده باشم و اگر كسی این گفت‌وگو را می‌خواند و از من بدی دیده است، دلم می‌خواهد به او بگویم مرا ببخشد. كسی كه الان اینجا نشسته و این حرف‌ها را می‌زند هیچ چیز برایش مهم‌تر از انسانیت و راستگویی نیست.

 

كسی هست كه شما آن را نبخشیده باشید؟
من همه را بخشیده‌ام

 

تا به حال عمدا لج كسی را در آورده‌اید؟
بله و فقط به این خاطر كه آنها را از كاری كه می‌كرده‌اند، خسته كنم.

 

چند آدم مهم در زندگی‌تان دارید؟
آدم‌های مهمی به زندگی من آمده‌اند كه رفته‌اند.

 

آدم مهمی در زندگی‌تان دارید كه مانده باشد؟
من مسافرخانه بین راهی‌ام.

 

روش درویش‌ها را برای زندگی‌تان پیش گرفته‌اید؟
نه اصلا. مثل خودم زندگی می‌كنم.

 

شما طرفداران خودتان را دارید جوان‌هایی كه به شما علاقه دارند و ممكن است سبك زندگی شما را تقلید كنند.
كسی این كار را نمی‌كند. فكر می‌كنم زندگی من جذابیتی برای افراد دیگر نداشته باشد، مگر اینكه از یك راه یا یك تفكر خاص به زندگی من برسند. یك جایی از زندگی تصمیم گرفتم چیزهایی كه دارم و به دست‌شان آورده‌ام را فكر كنم كه ندارم و همه چیز را كنار بگذارم.

 

الان جایی زندگی می‌كنید كه كسی نیست، گوشه‌نشین شده‌اید؟
گوشه‌‌نشین نشده‌ام. من حق زندگی دارم و طبیعت را برای زندگی كردن انتخاب كرده‌ام. فكر می‌كنم كسانی كه در شهر زندگی می‌كنند برای زندگی‌شان خیلی ارزش قائل نیستند.

 

مثل مسافرها زندگی می‌كنید؟
بله؛ تقریبا

 

یعنی زندگی‌تان را می‌توانید در یك چمدان جمع كنید و راه بیفتید؟
چمدان من همیشه آماده است.

 

یعنی اگر الان كسی زنگ بزند و بگوید فردا بروید، می‌روید؟
بله؛ می‌روم

 

یعنی پای‌تان به چیزی بسته نیست؟
نه؛ اصلا به هیچ چیزی وابسته نیستم. در زندگی حالی دارم كه با هیچ چیز عوض نمی‌كنم.

 

چیزهایی كه دارید را به آسانی به دست آورده‌اید؟
سختی زیاد كشیده‌ام. از خیلی چیز‌ها گذشته‌ام اما انتخاب خودم این بوده است. خیلی جاها می‌توانستم چیزهایی را انتخاب كنم كه شاید مورد قبول خودم نبود اما وجهه خیلی خوبی داشت ولی من احترام به گوش مخاطب را انتخاب كردم. به شعور مخاطبم احترام گذاشتم و سعی كردم هر چیزی را نخوانم و هر كاری را انجام ندهم. كاری ماندگار را منتشر كنم كه تاریخ انقضا نداشته باشد.

 

با اینكه در شهر بزرگ شده‌اید از عهده زندگی روستایی برمی‌آیید؟ اینكه شیر گوسفند بدوشید و از این دست كارها انجام بدهید؟
من خیلی در دل طبیعت بودم اما سه سال است كه به صورت جدی در آنجا زندگی می‌كنم. الان وسط جنگل و در دو كلبه خیلی قدیمی زندگی می‌كنم. این كلبه‌ها از كاهگل و چوب هستند و انرژی عجیبی در آنجا وجود دارد. كسی كه قبل از من در آنجا زندگی می‌كرده هم همین حال را داشته است. آن را حس می‌كنم و هنوز عكس‌های او در آن خانه وجود دارد و مردم آن روستا فكر می‌كنند من برادر آن فرد هستم با اینكه من هیچ‌وقت او را ندیده‌ام.

 

قبل از خریدن آن كلبه با یكی از دوستان بالای یك كوه از دور آن كلبه را دیدم و به دوستی كه همراه من بود گفتم من یك كلبه شكل آن را وسط مه می‌خواهم. بعد از چند روز با من تماس گرفت و گفت كسی كلبه‌ای را برای فروش گذاشته است و وقتی رفتم دیدم آنجا همان كلبه است. پدر و مادرم از اینكه من در آنجا زندگی می‌كنم مخالف هستند برای اینكه من با هرچیزی كه داشتم خداحافظی كردم و آنجا را انتخاب كرده‌ام. پول هیچ‌وقت خوشبختی نمی‌آورد.

 

هیچ‌وقت از خدا گله‌ای داشته‌اید؟
نه اصلا؛ فكر می‌كنم هر بلایی كه سرم آمده حتما حقم بوده است.

 

شما آدم خاصی هستید؛ این را قبلا كسی به شما گفته است؟
بله؛ اما دوست ندارم خاص باشم چون مردم فكر می‌كنند در حال بازی كردن هستم اما زندگی من این است. حال خوبی دارم. من اگر همه چیزم را هم از دست بدهم باز می‌توانم زندگی كنم.

 

وقتی اینطور صحبت می‌كنید ممكن است خدا شما را سخت‌تر امتحان كند، نمی‌ترسید؟
من بیمار این هستم كه امتحان شوم.

 

جایی دوست دارید برای سفر بروید كه نشده باشد؟
هر جا را كه دوست داشته‌ام، رفته‌ام.

 

شما مرفه بی‌درد هستید؟
نه.

 

چه چیزی شما را خیلی ناراحت می‌كند؟
بی‌معرفتی آدم‌ها خیلی اذیتم می‌كند.

 

خودتان بی‌معرفت نیستید؟
من سعی می‌كنم به همه خوبی كنم برای اینكه حال خودم خوب می‌شود اما آدم‌ها مثل یك معتاد هستند كه تو برای آنها وقت و انرژی می‌گذاری و آنها را درمان می‌كنی و بعد كه آنها وارد اجتماع می‌شوند باز هم خطا می‌كنند و این خیلی غم‌انگیز است.

 

از كسـی چیــزی یاد ‌گرفته‌اید؟
خیلی‌ها به من بدی كرده‌اند اما من از بدی آنها چیز یاد می‌گیرم و می‌فهمم هنوز آنقدر پخته نشده‌ام كه بتوانم اتفاقات را تشخیص بدهم. تا آخر عمر باید یاد بگیریم.

 

بزرگ‌ترین حسرت زندگیت چیست؟
حسرت نیست اما آرزو دارم یك روز بزرگ‌ترین موسسه خیریه را تاسیس كنم و این كار را در كمتر از 5 سال آینده انجام می‌دهم.

 

شاید چون شما نیاز مالی ندارید، برای پول كار نمی‌كنید؟
من در دوران زیادی نیاز مالی هم داشته‌ام اما هیچ‌وقت برای پول كار نمی‌كنم. من الان در جنگل زندگی می‌كنم و به پول زیادی احتیاج ندارم. آنجا 20 تا مرغ و خروس دارم. شیر می‌دوشم و از آنچه تولید می‌شود، مصرف می‌كنم. هیزم جمع می‌كنم و هزینه‌هایم به دانه‌ها برای مرغ و خروس‌هایم ختم می‌شود. از چوب‌ها میز و صندلی درست می‌كنم. اینقدر آنجا حالم خوب است كه هیچ‌وقت حوصله‌ام سر نمی‌رود. شب‌ها به امید اینكه روز شود می‌خوابم و با اولین نوری كه به خانه می‌افتد، بیدار می‌شوم.

 

بنابراین خانواده‌ات خیلی اذیت می‌شوند؟
بله خیلی اما به هر حال من نتیجه تربیت آنها هستم. پدرم شعر می‌گوید و مادرم می‌خواند. در زمان رشد من حال و هوای آنها روی من تاثیر گذاشته است و الان كه شاید كمتر آن حال و هوا را دارند، من بیشتر به چشم آنها می‌آیم.

 

دوست دارید فرزندی داشته باشید؟
هیچ‌وقت به آن فكر نكرده‌ام. بچه‌دار شدن ثبات می‌خواهد كه من ندارم. من حتی فكر نمی‌كنم بتوانم كنار یك نفر زندگی كنم چه برسد به آنكه بخواهم بچه‌دار شوم.

 

شهرت اتفاق خوبی است؟
قبل از آنكه به آن برسی خیلی خوب است.

 

حال آدم‌ها خوب نیست به نظر شما؟
اگر با ماشین در خیابان رانندگی كنید، این موضوع را متوجه می‌شوید. اگر كسی به شما راه داد كه شما زودتر از او حركت كنید یعنی آدم‌ها به هم احترام می‌گذارند اما این اتفاق خیلی كم پیش می‌آید. ما صبح كه از خواب بیدار می‌شویم پاهای‌مان را روی سر دیگران می‌گذاریم و از روی آنها حركت می‌كنیم و این عادت ما آدم‌هاست.

خیلی‌ها به من می‌گویند من در این شهر به شهرت رسیده‌ام اما واقعا دلم نمی‌خواهد جایی زندگی كنم كه مردمش شبیه من نیستند. مردم انگیزه‌ای برای كمك كردن به هم ندارند. همه چیز زیر سوال رفته است. ما خیلی فردگرا شده‌ایم و جامعه رو به فردگرایی رفته است.

بچه‌های ما درست تربیت نمی‌شوند. ما آنها را مجبور می‌كنیم تا در چند نقش زندگی كنند. از آنها می‌خواهیم در خانه طور خاصی باشند، در مدرسه یكجور دیگر و در كلاس موسیقی یكجور خاصی دیگر و بچه‌های‌مان از بچگی نقش بازی كردن را یاد می‌گیرند.

 

پس چرا با این همه فكر می‌كنید زندگی زیباست؟
برای اینكه من خواسته‌هایم از زندگی چیز دیگری است و دغدغه‌ام با آنها فرق دارد. من از ثانیه دیگر خودم خبر ندارم. همه همین هستیم. اگر به این واقعیت برسیم كه هیچ چیز را نمی‌توانیم با خودمان به آن دنیا ببریم پس خیلی از تلاش‌ها و طعنه زدن‌های‌مان برای پیش رفتن اشتباه است.

 

بزرگ‌ترین اتفاقی كه خیلی روی شما تاثیرگذار بوده، چیست؟
اتفاق‌های تاثیرگذار روی من همیشه بزرگ نیستند، گاهی از كمترین و بی‌ربط‌ترین اتفاقات درس‌های بزرگی می‌گیرم.

 

حالا كه تا این حد اهل سفر هستید، همسفر هم دارید؟
هر كسی بخواهد می‌تواند با من همسفر باشد. من حال خودم را دارم.

 

آرزو دارید زمان به عقب برگردد و كارهایی را انجام ندهید؟
نه اصلا؛  اگر برگردم تمام این كارها را دوباره انجام می‌دهم حتی اشتباهاتم را دوباره تكرار می‌كنم برای اینكه از آنها درس گرفته‌ام. من اصلا به هدف‌ها فكر نمی‌كنم اما مسیر هدف برایم مهم است و از مسیر لذت می‌برم. شاید هرگز عمرم به هدف رسیدن نكشد اما مسیری كه رفتم را دوست داشتم. مثلا در سفر همه گاز می‌دهند تا زود برسند اما ممكن است هیچ‌وقت رسیدنی نباشد پس بهتر است از راهی كه می‌رویم لذت ببریم.

 

از اینكه آدم‌ها می‌دانند شما چه كسی هستید، خوشحالید؟
یك جاهایی بله و یك جاهایی خیر.

 
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 404
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 72
  • بازدید امروز : 40
  • باردید دیروز : 112
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,135
  • بازدید ماه : 3,021
  • بازدید سال : 16,581
  • بازدید کلی : 146,661